وبسایت شخصی من

ابو حسین ... (خاطره اربعین 97)

اسمش ابوحسین بود.

راننده ون بود.

همون ون رو میگم که از نجف گرفتیم دربست. ما رو ببره سامرا. بعد کاظمین. بعد هم برگردونه نجف.

آدم خوبی بود. شمارشم گرفتیم.

دارم فک می کنم تیکه کلاماشو بنویسیم. حیف یادم رفته.

ولی یادمه دست و پا شکسته باهش صحبت کردم.

می گفت معلمه.

ولی دیگه عربی اونقد بلد نبودم که از حقوقشو اینا بپرسم.

میگم عربی باید یاد بگیرم هی بگو نه ...

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مفاتیح سبک (خاطره اربعین 97)

داخل پَــکــی که از طرف کاروان به ما دادند 3تا کتاب بود. یکی از اونا یه مفاتیح به سایز کوچیک بود. علاوه بر کوچیک بودن یه ویژگی خوبش سبک بودنش بود. از این کاغذ کاهی ها که جدیدا مـــُد شده توش استفاده شده بود. انصافا خیلی خوب بود! (حسش نیست برم عکسشو بگیرم بذارم ... !)

 

#اربعین

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سینه زنی دانشگاه بیرجند (خاطره اربعین 97)

از حرم امام علی (ع) اومده بودم.

دراز کشیده بودم داخل اسکان برای استراحت.
دیدم تو بخش بغلی مون بچه های دانشگاه بیرجند شروع کردن به سینه زدن.
منم رفتم تو جمعشون نشستم.
خیلی خوب بود.
از قبل تمرین کرده بودند مداحی ها رو. خیلی هماهنگ سینه می زدند و جوتب می دادند.
طبق معمول تو اربعین امسال هرجایی یه چند نفر حلقه می زدند و مداحی می خوندند یکی از مداحی هایی که حتما می خوندند این بود:
جلوی آیینه ...
خودمو می بینم ...
خیلی تغییر کردم ...
جدی جدی با ...
روضه های تو ...
خودمو پیر کردم ... .
 
* در ضمن یادم نمیره خیلی گریه کردم و دلم شکست. برای شهادت هم دعا شد. ولی حیف که لیاقتی نیست ...
۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نجف - بارون - سحر جمعه (خاطره اربعین 97)

ساعتای 2 بود که رسیدیم اسکان نجف بعد از زیارت کاظمین و سامرا.

صبح هم ساعت 7 می خواستیم راه بیفتیم طرف کربلا.

جاتون خالی رفتم حرم سحر آخری.

وارد حرم که شدم نم نم بارون شروع شد.

دیدم رو به روی ایوان طلا، زیر بارون یه چمعی دارن دعای کمیل می خونن.

واقعا جای شما خالی. حسابی حس خوبی بود.

حرم حضرت علی (ع) ، بارون ، دعای کمیل ، اشک و ... .

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کاظمین - سامرا (خاطره اربعین 97)

چهارشنبه شب ( 98/8/2) داخل اسکان به بچه ها می گفتیم میای بریم سامرا؟

بعضی ها می گفتند فقط سامرا نمیایم. یعنی منظورشون این بود که هم بریم کاظمین هم سامرا.

ولی ما دوست دلمون می خواست فقط بربم سامرا تا بتونیم چند ساعت خوب زیارت کنیم.

خلاصه پنجشنبه صبح با محمدحسین عیسی زاده ، مرتضی امینی ، محمد عباس آباد ، علی آهنی ، سید ژرف موسوی ، محمد نهاری و علیرضا رحمانی رفتیم کوچه ون ها تو نجف ، تا یهدونه ون بگیریم.

خلاصه آخرشم قسمتمون این بود که هم بریم سامرا هم کاظمین.

نفری 17 دینار  و به بعبارتی 250 هزار تومن.

البته هممون دینار دادیم.

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰