وبسایت شخصی من

فصل امتحاناته!

زود بنویسم و برم بخونم که فردا 2 تا پایان ترم دارم! (چه درسایی؟ ای بابا چقدر شما کنجکاو هستین (مودبانه گفتم!) ! فارسی و محاسبات عددی).

الان ساعت و 1:51 هستش و بچه ها ظاهرا رفتن ناهار بخورن و خواب عصروونه. ولی ما پای ثابت اینجایم !


۱۶ دی ۹۶ ، ۱۳:۵۲ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بارون_کبوتر_هوا_سرد_غذا!

امروز هوای تهران بارونی بود و هنوزم بارونیه ...

حدود یه هفته پیش بود که من و علی اصغر داشتیم ناهار می خوردیم تو اتاق. بچه ها نبودند رفته بودند خونه هاشون برا فرجه ها ...
خلاصه اینکه علی اصغر یه مقدار برنج ته ظرفش موند و گفتم ایناشم می خوردی دیگه!؟
گفت: نه نمی خوام. ظرف ها رو برداشتم و بردم آشپرخونه. از تویه اتاق داد زد: برنج ها رو نریزی سطل زباله! بذار پشت پنجره برا کبوترا ...
منم گذاشتم.
سه چهار روز بعد رفتم ببینم برنج ها هست یا نه که دیدم آره همشون هستن!
تو دلم گفتم: چه خیال باطلی داشت این علی اصغر ما!
تا اینکه امروز رفتم تو آشپزخونه و دیدم از پشت پنجره سایه ی یه کبوتر دیده میشه ...
 
 
آره!
هوا بارونیه و سرد!
یه کم از غذاهامون رو بذاریم برا اونا!
۱۶ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ذکر یونسیه! (خاطره اربعین 96)

من و دوستم ابوالفضل ساعت 4 عصر می رفتیم یک جا برای اسکان پیدا می کردیم و تا ساعت 2 شب اونجا استراحت می کردیم. بعد شروع می کردیم به ادامه پیاده روی!

من و دوستم ابوالفضل در پیاده روی کربلا بودیم!

ساعت 2 حرکت می کردیم تا ساعت های نزدیک به 5 صبح یه شصت هفتاد تا عمود می رفتیم و بعد یک جا وایمیستادیم برای نماز صبح. حدود چهل پنج دقیقه به اذون صیح. شروع می کردم نماز شب رو خوندن. 5 تا دو رکعت. بعد یه دونه 2 رکعتی و یه دونه نماز یه رکعتی. بعد که نماز شب تموم می شد یه 15 دقیقه می موند به اذون. یادمه تو اعتکاف که بودم حاج آقایی می گفت بعضی ذکر ها مداد هستند. یعنی وقتی میگی اون ها رو میگی برات ثواب می نویسن. بعضی از ذکر ها پاک کن هستند یعنی وقتی می گیشون گناهانت رو پاک می کنند. بعضی از ذکر ها هم هستند که هم پاک کن هستند هم مداد. مثل صلوات. مثل ذکر یونسیه. خلاصه این حاج آقا به ما یاد داد که هر وقت حالش رو داشتی برو سجده و تو سجده هر چند تا که تونستیی و حال داشتی ذکر یونسیه رو بگو. لاالله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ...

خلاصه تو این پونزده دقیقه مونده به اذون صبح دلم حالش رو داشت که برم سجده و تا خود اذون این ذکر رو بگم. حال فوق العاده ای بود ...

رسیدیم کربلا. یه سحر ساعت 2 وضو گرفتم و از محل اسکان تنهایی زدم بیرون. رفتم بین الحرمین و حرم امام حسین. حدود یه ساعت مونده به اذون صبح، رفتم حرم حضرت ابالفضل. زیادت کردم و رفتم جایی پیدا کردم و نشستم و آماده شدم برای نماز صبح. 50 دقیقه مونده بود به اذون. نماز شب خوندم. 15 دقیقه مونده بود به اذون. رفتم سجده و شروع کردم ذکر یونسیه گفتن. اذون رو گفتن و سر از سجده برداشتم. نفر بغلیم گفت: به به! چه جوونی. چه حالی داری می کنی؟!

منم گفتم: (همه ی این ها رو نوشتم برا این یه جمله):

پیشونیت رو مهر کربلا، رو فرش حضرت عباس،تو حرم ایشون، در حال ذکر خدا ...

چی از این بهتر و باحال تر ...

....

هی ... یادش بخیر

حیف نتوستم ادامه بدم ...

 

۱۴ دی ۹۶ ، ۲۰:۱۵ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

چهار تا اللّهم

معمولا تو سجده آخر نمازم چهار تا دعا رو همیشه میگم:

اللّهم الرزقنا زیاره الحسین

اللّهم الرزقنا شفاعه الحسین

اللّهم الرزقنا شهاده فی سبیلک

اللّهم الجعل عواقب بِاُمورنا خیرا

...

لایق هیچ کدومش نیستم ولی دلم خوشه ...

۱۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۳۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

یک دی ماهی!

امروز روز تولدمه!

گفتم یادآوری کنم!!!

راستی!

 خودم اعتقادی به اینا ندارم ولی خودمونیم از ویژگی های دی ماهی ها تو عکس بالا گفته، 90 درصدش رو تو خودم دارم!

مخصوصا اون قرمز ها رو ...

۱۳ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰