وبسایت شخصی من

۲۲ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

درس خوندن چرا ؟

معلم محترم شیمی (آقای خـ) در اولین جلسه سال تحصیلی (لازم به ذکر است تو دوسال پیش ایشون معلممون نبودن و آقای ت.کـ دبیر ما بودند) اومدن سرکلاس و پرسیدن اصلا درس خوندن چرا؟ بعضی ها میگن چرا درس می خونین ؟ آخرش یه لیسانس می گیرین ... الآن لیسانس ها هم بیکارند؟

شما چه جواب قانع کننده ای برای آنها دارید؟

در ادامه خودشون پاسه سوال های طرح شده رو گفتند : در هرکاری به خصوص از همه مهم تر زندگی باید از مغز و ذهن استفاده کرد و هرکس ذهن بهتری داشته باشد بتواند از آن استفاده کند پیشرفت می کند و این طیغی است از اصلی ترین راه های آماده کردن و فعال نمودن ذهن درس خواندن است ...

پس آن کسی که درس می خواند می تواند حتی اگر برایش کاری نباشد که هست ، از فعال شدن ذهنش که بر اثر تحصیل بدست آمده در پیشرفت زندگی اش استفاده نماید.

۰۵ مهر ۹۳ ، ۰۵:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تلاش و چند چیز مهم تر

معلم محترم فیزیک (آقای صـ) در اولین جلسه سال تحصیلی امسال گفتند که برای رسیدن به موفقیت باید تلاش و پشتکار داشت ...

ایشان در ادامه به یک عامل دیگر هم اشاره کردند که من خیلی خوشم اومد ...

گفتند البته در کنار تلاش باید کم توقع نیز بود و یعنی اینکه ما تا درسی رو خوندیم و بعد در امتحان نمره خیلی خوبی نگرفتیم شاکی نباشیم که چرا من تلاش کردم و نمره خوب نگرفتم! هم چنین نباید با یک شکست ناامید شد ...

به نظرم حرف درستیه و هم باید تلاش کرد و هم کم توقع بود و هم امیداورو متوکل به خدای بزرگ ...

۰۵ مهر ۹۳ ، ۰۵:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قد کوچیک ...

داداشم اومده بود بعد از پایان مدرسه اومده بود دنبالم ...

تو ماشین نشسته بود و جلوی درب مدرسه ...
همه بچه ها داشتند از مدرسه خارج می شدند و منم خارج شدم ...
تو ماشین که نشستم داداشم (مهـ) گفت: چه قدر تو کوچیکی ، یه دفعه دیدم یه ریز و پیزه از میون بچه ها در اومد!
قد کوچیچی هم بد دردیه ؟!
یا نه؟
:)
۰۵ مهر ۹۳ ، ۰۵:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوچرخه ی مهربان من!

از دو سه روز مونده به 1مهر ، دوچرخه ی من که با اون می رفتم مدرسه به اصطلاح زنجیر می افتاد و درست کردن آن هم نسبتا ساده ولی پس از درست کردن دست ها از روغن پر می شد. شب 31 شهریور به یک مکاینکی (هـ) مراجعه کردم ولی ایشان گفتند وقت ندارند.

منم با خودم گفتم خوب اشکال نداره اگر زنجیر افتاد درستش می کنیم.

صبح فردا که می خواستم برم مدرسه دوچرخه رو بررسی کردم و دیدم زنجیر سالمه و با خیال راحت در خانه رو باز کردم و به راه افتادم...

اما هنوز 50 متر از خانه دور نشده بودم که دوچرخه به زنجیر افتاد ...

منم پیاده برگشتم و با موتورسیکلت، پدرم مرا به مدرسه رساندند ...

ولی چقدر این دوچرخه من مهربونه!

اگر وسط راه طولانی مدرسه زنجیر می افتاد چی کار می کردم؟!

دستش درد نکنه :)

۰۵ مهر ۹۳ ، ۰۵:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آمدم ولی با تاخیر!

سلام

امروز دقیقا شنبه 5 مهر 93 ه.ش و 2 ذی الحجه 1435 ه.ق ...

از روز اول مهر اتفاقات و حوادث 90% شیرینی رخ داد که دوست داشتم بیم و اون ها رو اینجا یادداشت کنم ولی وقت نمی شد ...

حالا امروز چندتا از اون ها رو می نویسم تا خاطره بشه ...

یاعلی

۰۵ مهر ۹۳ ، ۰۵:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰