داخل اتوبوس بودیم.

شب اول بود.

نزدیکای مرز بودیم.

نصف شب بود.

یادمه بطری آب کوچک رو برداشتم. همون داخل اتوبوس وضو گرفتم ولی مهر نداشتم!

حسین توکلی که بغل دستم خواب بود رو بیدار کردم و گفتم مهر نداری؟!

گفت:" نه تو ساکمه و تو جعبه بغل اتوبوس. ولی بیا این انگشتر من میشه روش سجده کرد. بکن تو انگشت شصت دست راستت".

خلاصه جاتون خالی.

اون 4نماز دورکعتی و نماز شفع دورکعتی و نماز وتر یک رکعتی.