چهارشنبه و پنجشنبه یعنی دیروز رفته بودیم یک دوره از طرف جامعه اسلامی داخل حوزه علمیه مشکات.

حوزه علمیه ای که اکثر طلبه هاش اول دانشجو بودند اون هم عمدتا مهندسی و سپس بعد گرفتن مدرک دانشگاهی اومدن دروس حوزوی رو می خوانند.

با پنج شیش نفر از طلبه ها که اونجا درس می خوندند و برامون کلاس گذاشتند تو این دو روز خوش و بش و کلاس داشتیم.

 

یکیشون بود حسن خالـ.ـقی ، یعنی من محو سیمای و رفتارش شده بودم.

همشون صورت هاشون نورانی بود.

معلوم بود چه ارتباط عمیقی با خدا دارند.

 

من این فضاها رو دوست دارم.

فضای دانشگاه هم بدک نیست.

ولی خدا توفیق بده حتما بعد پایان دوره لیسانس، فکری برای دروس حوزوی و وارد شدن به فضای حوزه می کنم.