وبسایت شخصی من

۶۷ مطلب با موضوع «خاطرات :: دانشگاه» ثبت شده است

هم کلاسی سیستانی ...

دیروز سرکلاس یکی از دروس صلاحیت دبیری، یکی از بچه ها کنفرانس داشت.

اهل سیستان بود.

از عزیزان اهل سنت.

لباس بلندش. رنگ خاکستری لباسش.

و ظاهرش خیلی جالب بود.

عکسش گرفتم تازه.

به این فکر کردم دیگه کی من بعد اینکه رفتم شهرمون، دیگه کی با یکی از عزیزان سیستانی هم کلاس میشم؟!

پس بهتره خاطرش رو ثبت کنم تا بعدا بخونم و استفاده کنم.

اینم عکس:

 


عکس کامل در پست بالا.

۰۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جدول برنامه ریزی ...

تجربه ام ثابت کرده که بدون برنامه ریزی نمی تونم درس بخونم. همین شد اسکرین ازش گرفتم و داخل لب تاپ درستش کردم. از این پس می ریم که بترکونیم.

راستی جمعست ها. دعا کنیم برای ظهور حضرت مهدی (عج).


۳۰ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۳۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یادگاری روز جوان سال 98

امروز تو سخنرانی 10 دقیقه ای قبل نماز صبح، حاج آقای فتحـ.... ، معاون نهاد دانشگاه، یه بحث زیبا کردند.

گفتند روز جوان مبارک باشه.

علی اکبر (ع) چه کار کرد که شد علی اکبر؟

خلاصه بحث هایی کردند و به اینجا رسیدند آیا شما خوش رفتار هستید با پدر و مادرتون؟!

با خودم فکر کردم. واقعا دیدم یه چندتا موردی هست مخصوصا این چند وقت گذشته، واقعا حواسم نبوده دارم چکار می کنم. واقعا چرا ... .

حتی در حد یک اخم ، یک نگاه تند ... .

تعارف که ندارم. آره. داشتم.

آره داشتم که بگم بی خیال بهم چقد گیر می دید و ... .

به قول ایشون، همین که از این بعد حواسمون باشه احترام پدر و مادر هامون رو حفظ کنیم خودش عیدی بزرگ امروزه.

نمی دونم گفتم اینو بنویسم شاید یه عهدنامه ای چیزی باشه با خودم. دیگه از این غلطا نکنم.

خدا!

خودت کمک کن. به حق جوون امام حسین (ع) ...

۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۶:۵۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

گذشتن از ...

تو چند نوشته آخر به این نتیجه رسیدم و البته از قبل هم به این نتیجه رسیده بودم که وظیفه اصلی فعلی من، درس خوندن اون هم خیلی خوب هست. دلایلش هم گفتم.

دیشب رفته بودم درس بخونم داخل سالن مطالعه 11طبقه. نیم ساعت اول که رسیدیم کلا با گوشی کار کردم. استوری ایسناگرام گذاشتم و تلگرام چک کردم. بعد شروع کردم. نیم ساعت خوندم خسته شدم. اومدم اتاق شام بخورم. بعدش هم یه ساعت پی اس زدیم! بعدش هم دیگه ساعت 12اینا بود. رفتم لب تاپ و اینا رو از سالن مطالعه آوردم. بعد هم خوابیدم.

امروز قبل نماز صبح با خودم یک فکری کردم. گفتم محمدجان! تو که نمی تونی برای درس خوندن که وظیفه اصلیت هست، از بازی و پرسه زدن تو تلگرام و اینستا بگذری، به نظرت اگه یه روزی، قرار باشه برای کارای بزرگتر از چیزای بزرگتر بگذری می تونی؟!

می تونی پا رو نفست بذاری بری جلو گلوله دشمن؟!

می تونی جلو وسوسه های شیطون وایستی؟!

شهادا چه کردند که به اینجا رسیدند؟!

محمد جان!

باور کن همین درس خوندنت اگه به قصد قرب به خدا باشه، واقعا عبادته.

شما نظری ندارین دوستان؟!

۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۶:۵۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برنامه امتحانی. ذهنتو شفاف کن.

 

خب محمدجان!

این برنامه امتحانی پایان ترم. 2ماه فرصت داری. میان ترم ها هم که هست.

بچه هیئتی و بسیجی باید الگو باشه تو درس.

تو هر زمینه ای باید جهادی باشی.

نیت درس خوندنم اینه (خدا کنه نیتم خالص باشه): یه علم و دانشی رو پیدا کنم که فردا سرکلاس بتونم به بچه ها درس خوب بدم و بتونم الگوی خوبی براشون باشم.

۲۳ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰