وبسایت شخصی من

۱۲۵ مطلب با موضوع «خاطرات :: متفرقه» ثبت شده است

بازم دوری یک ماهه!

بعد یک ماه دوباره سلام!

تو این یه ماه اتفاقات خوب و بد زیادی افتاد.

قسمت نبود بنویسم.

۲۶ تیر ۹۸ ، ۱۱:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر چه بی لیاقتم ...

تو کوچه های زندگی غریب و در به در

پی شهادتم من شکسته بال و پر
اگرچه بی لیاقتم ولی به روم نیار
بیا و مادری کن و به من محل بذار
 
دلم هلاکه یک نگاه مادرانته
تویی که یاحسین قشنگ ترین ترانه ته
بدون زینبیه من نفس نمی کشم
تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم
 
تو رو به جون مادرت آقا دیگه بیا
نذار بازم بشه غروب کربلا به پا
همون یه کربلا برای عمه جان بسه
نذار بگن حریم زینبیه بی کسه
۲۷ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حرف دل

یا ابا عبد الله الحسین ...

۲۷ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آی حسین (ع) ...

آخرش نشد بشم همون که تو میخوای حسین

ولی قول دادی بیای دم جون دادنم حسین

بگو که آروم بشم لحظه ی مرگ میای حسین

 

به همین نفس زدن دلم خوشه

به تو و امام حسن دلم خوشه

۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۳ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ورود مسلم بن عقیل (ع) به کوفه

فردا 5شوال مصادف با ورود مسلم بن عقیل (ع) ، فرستاده ی امام حسین (ع) به کوفه است.

یک مطلب کوتاه در این مورد خوندم بخش هاییش واقعا جای فکر داره.
 
( پس از دعوت کوفیان از امام حسین(علیه السلام) و ارسال نامه هاى بى شمار براى وى و درخواست از آن حضرت جهت رفتن به کوفه و بر عهده گرفتن رهبرى قیام بر ضد یزید بن معاویه، آن حضرت، پسرعمو یش مسلم بن عقیل(علیه السلام) را با نامه اى به سوى کوفیان اعزام کرد. مسلم بن عقیل (ع) در روز پنجم شوال همان سال وارد شهر عظیم کوفه گردید.
شیعیان مخلص و انقلابیون کوفه، که از حضور مسلم بن عقیل(ع)، به عنوان نماینده و سفیر امام حسین(ع) در این شهر آگاه شدند، دسته دسته به سوى وى شتافته و به وى خیر مقدم گفتند. هنگامى که گروهى از آنان در حضور مسلم(ع) اجتماع مى کردند، وى نامه امام حسین(ع) را براى آنان مى خواند و مردم به خوبى گوش فرا داده و از شوق دیدار قریب الوقوع آن حضرت، گریه مى کردند.
پس از آمادگى نسبى مردم، مسلم بن عقیل(ع) از آنان براى امام حسین(ع) بیعت گرفت و تعداد هیجده هزار تن از انقلابیون کوفه، در نخستین روزهاى ورود مسلم، با وى بیعت کردند. مسلم بن عقیل(علیه السلام)، نامه اى به محضر امام حسین(علیه السلام) نوشت و آن حضرت را از وضعیت کوفه و بیعت مردم با وى، با خبر گردانید و از امام حسین(علیه السلام) درخواست نمود، که به سوى کوفه حرکت کند، تا شخصاً رهبرى مردم را بر عهده گیرد و ... . )
 
بله!
از شوق دیدن امام گریه می کردند!
می فهمی که چی می خوام بگم.
مگه میشه ما تو این شرایط قرار نگیریم و امتحان پس ندیم؟!
 
 
۱۸ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰