وبسایت شخصی من

۳۸ مطلب با موضوع «خاطرات :: اربعین» ثبت شده است

توفیق نوکری

خاطرات اربعین نود و هشت: (شماره چهار)


شاید این جملاتی که میخوام الان بنویسم بهترین و شیرین ترین خاطراتم تو کل این وبلاگ باشه. خیلی خوشحالم که می تونم این حرفا رو بنویسم و رویا نیست و واقعیه:

تو محرم امسال تو روضه ها و بویژه تو اون شب آخر اردو جهادی تابستون امسال تو مراسم قرعه کشی اربعینش و این ها، تو دلم همیشه از خدا و امام حسین(ع) می خواستم که توفیق نوکری و خادمی شون رو به من بدهند.

الحق هم که دادند.

اول از همه که تو کاروان اربعین دانشگاه خدارو شکر یه گوشه کار رو دادن دست من. کاری که بقیه هم از پسش برمی اومدند.

ولی اونی که واقعا دیگه خیلی فوق العاده بود اون اطلاعیه ای بود که نزدیک حرکت کاروان دانشگاه، در دانشگاه پخش شد.

اطلاعیه این بود: ثبت نام جهت خادمی در موکب رهپویان ولایت مستقر در مرز مهران.

دیگه دست خودم نبود.

سریع تقویمو چک کردم و تا ببینم کلاس و درسام چجوری میشه و غیبت هام زیاد نشه. خداروشکر می شد یه جوری سر وتهش رو جمع آورد. از بیست و سوم تا سی ام مهرماه زمان خادمی بود.

خلاصه که توفیق شد و اسم نوشتیم.

تو خاطرات بعدی میگم تمام شیرینی های این خادمی رو ... .

 

۳۰ مهر ۹۸ ، ۲۰:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تهیه چک لیست

خاطرات اربعین نود و هشت: (شماره سه)


وسایل لازم برا تدارکات کاروان و پک فرهنگی خرید و بسته بندی شده بود.

همه اش رو گذاشتیم دفتر بسیج.

شب قبل حرکت بسته بندی ها انجام شد. یادمه ساعتای 3نصف شب قبل حرکت بود که چک لیست وسایل رو تهیه کردم تا هنگام حرکت تک تک مسئول اتوبوسا بیان وسایل رو بگیرن و در آخر هم خودم برم چک کنم تا چیزی جا نمونه.

موقع حرکت رسید.

(علی علی ...) و (محسن زیـ....) اومدن کمک برا پخش وسایل. تک تک مسئول اتوباسا اومدن و وسایل رو بردن و چیدن پا اتوباسا.

چک نهایی هم انجام شد.

شرح وسایل هم اینا بود. می نویسم برا بعدا ها شاید لازم شد:

پک فرهنگی: پیکسل،لیوان،سربند،دفترچه راهنما،دفترچه،مفاتیح،پوستر نیابت از شهید

پک صبحانه

بسته نان شام

بسته نان صبحانه

پرچم کوله

بیرق بزرگ

میوه

شام

۳۰ مهر ۹۸ ، ۲۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مسئولیت در کاروان اربعین

خاطرات اربعین نود و هشت: (شماره دو)


(سیدمحسن ...) مسئولیت رسانه کاروان اربعین رو داد به من.

مدیریت کانال و پیج و طراحی پوستر و اینجور چیزا. منم یکی دو نفر رو مسئول کردم و کارها رو روال پیش رفت خدا رو شکر.

نزدیک حرکت که شدیم به سید گفتم مسئولیت تدارکات کاروان رو هم بده به من که قبول کرد.

پیگیری تهیه و خرید وسایل و این ها خودش همش خاطره است که نیاز به نوشتن نداره.

اون شب قبل حرکت، برا بسته بندی پک ها با (امین وا...) و (محمد رنـ....) و چندتا دیگه از دوستان تو دفتر بسیج موندن هم که دیگه حس خودشو داشت.

۳۰ مهر ۹۸ ، ۲۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الحمدلله ... (خاطره اربعین 98)

خاطرات اربعین نود و هشت: (شماره یک)


سلام!

الحمدلله زیارت اربعین امسال قسمتم شد ...

یک ساعت پیش رسیدیم تهران.

باید بیام بنویسم خاطرات این اربعینو ...

فعلا!

۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۴:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عمود 1397 (خاطره اربعین 97)

زیاد اهل عکس گرفتن یادگاری مخصوصا تو سفرهای مذهبی و باز به ویژه کربلا و باز به طور ویژه تر داخل مسیر اربعین نیستم.

هرچند که غیر عکس یادگاری ، صحنه های نابی برای عکاسی وجود داره.

ولی با عمود 1395 مثلا سال اول اربعین عکس گرفتم.

با عمود 1396 هم سال بعد.

امسال هم 1397 رو دنبالش بودم که یه عکسی بگیرم.

قبلا گفتم که مسیرم ا مسیرز عمودهای سبز رنگ جدا شده بود. خلاصه رسیدیم به 1397.

خیلی جالب بود برام.

روی عمود چیزی نوشته نبود. ولی موکب ها روی ستون های موکب هاشون با ماژیک روی مقوا نوشته بودند 1397!

خلاصه با همون مقوا یه عکسی گرفتم.

وقت شد عکسش رو میذارم. خیلی جالب بود.

۲۰ دی ۹۷ ، ۱۵:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰