وبسایت شخصی من

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

آنچه گذشت ... .

بسم الله ...

یک سال از ماه رمضون سال قبل گذشت. از اردیبهشت سال97 تا الان که اردیبهشت 98 هست.

چه کردم؟!

 چه کردم از شب قدر سال قبل تا امروز که اولین شب ماه رمضونه؟!

بذار فک کنم.

سال قبل داخل خوابگاه طرشت بودم. مسئول هیئت خوابگاه بودم.

جزء خوانی قرآن و افطاری گذاشتیم... اینا مهم نیست. چی دارم می نویسم!

شبای قدر.

2 شب از شابی شبای قدر رو داخل خوابگاه مراسم گرفتیم.

 شب اول رو داخل خوابگاه موندم. یادمه برا مرسام خیلی سعی کردیم و تلاش کردیم که خوب بشه. قشنگ یادمه حاجی که شروع کرد به قرآن به سر، من رفتم جلو و  به یکی از ستون ها تکیه دادم و رفتم تو حال خودم. خیلی حس خوبی بود. با اینکه اشید اگه می رفتم بیرون شاید مراسم بهتر بود، ولی واقعا من از اون شب لذت بردم.

شب دوم رو رفتیم مسجد دانشگاه شریف.

شب سوم مراسم داخل خوباگاه داشتیم. ولی یه اتفاق ویژه افتاد. شب 23 ماه رمضون مصادف شده بود با شب جمعه. یادمه یه کلیپ از حاج آقا پناهیان دیدم که گفتن این شب، چون مصادف با شب جمعه شده خیلی خاصه. جاتون خالی همون عصر بلیط قطار گرفتم رفتم جمکران. شب قدر رو جمکران بودم. چه شبی بود.

دعا برا فرج امام زمان هم کردیم. اما ... .

خب از ماه رمضون بگذریم.

امتحانای دانشگاه رو دادیم. بدک نبود. ولی بازم اونجور که لازم بود درس نخوندم.

رفتیم داخل تابستون. می خواستم برم چند تا دوره فنی و حرفه ای ولی ... . بله. کم کاری کردم. تلف کردم وقتمو. می دونم باید جواب بدم.

رسیدیم به اواخر شهریور. توفیق شد بریم اردو جهادی. روستای مورخوانی استان کهگیلویه.

آخرای اردو مصادف شد با روزای اول محرم.

یادش بخیر. خیمه عزا زدیم. مجلس شیرخوارگان گرفتیم. اون شبا. اون روزا. خدا ای شکرت. یه روزایی.

برگشتیم تهران از کهگیلویه. تو تهران موندم محرم رو. چند مجلس می رفتن. چند صبح رفتم مجلس حاج آقا پناهیان. حیف فقط گوش دادم. حیف از عمل. حیف.

خب بعد محرم نوبت اربعین رسید.

به هر طوری بود اجازه رو از پدرم گرفتم که امسالم برم اربعین. توفیق شد رفتم. هرچی بگم کمه از اربعین. فقط بگم خدایا شکرت. تو اربعین قول هایی میدی منم دادم. شبای آخر بود که تو حرم حضرت ابوالفضل نشستم و برا شهادت و عاقبت به خیری دعا کردم... .

دیگه بقش تا آخر سال فعالیت های تو دانشگاه یادم میاد. داخل کانون مدویت کارهایی انجام دادیم. چقدر اخلاص بوده توش و گناه نبوده الله اعلم. خدا از سر تقصیرات بنده بگذره.

رسیدیم به عید سال جدید. 

اردو جهادی عید رو پدرم اجازه ندادن برم. منم قبول کردم.

25 اسفند اینا بود که بحث اعتکاف پیش اومد. توفیق شد که شرکت کنم. چه سال خوبی رو شروع کردیم. داخل اعتکاف.

حال و هوای اعتکاف واقعا توصیف نشدین است. نتونستم حفظش کنم. ...

قول دادم تا آخر رجب اعمال کامل انجام بدم ولی نکردم.

تو ماه شعبان هم یه چند روزی توفیقی خوبی نصیب شد حال عبادت داشتم. ولی بازم با کراهیا خودم توفیق رو از خودم دور کردم ...

و حالا هم آخر ماه شعبانه.

خدایا!

مقصرم. کوتاهی کردم. وظیفمو انجام ندادم.

ولی الان پیشیمونم. این دفعه هم توبه منو قبول کن.

الان ساعت حدود 7شبه. خدا میخوام این شب اول ماه رمضونه چندتا واسطه خوب برات بیارم.

میخوام برم مزار شهدا. بلکه به آبروی اونا منو ببخشی و بذاری پاک وارد ماه رمضونت بشم.

رفقا دعا کنین این بنده گنه کارو ... .

۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برنامه درس خواندن ماه رمضان

از این به بعد ساعت خواب و درس خوندنم عوض میشه ان شاءا... .

1- اذون مغرب رو ساعت هشت وربع میگن. تا 8ونیم نماز.
2- از8ونیم تا ساعت 9وربع افطار.
3- از ساعت 9ونیم تا 10ونیم درس.
4- از 10ونیم خواب تا 3.
5- از 3 تا یه ربع به4 سحری.
6- از یه ربع به 4 تا اذون صبح، ... .
7- تا ساعت 5ونیم نمازصبح.
8- از 5ونیم تا 6ونیم درس.
9-بعد از برگشتن از دانشگاه، تا اذون مغرب درس.

خدای من. خودت کمک کن بتونم درس بخونم و وقتمو تلف نکنم.
۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

و اینک رمضان ...

خدایا!

میدونم خودم که تو این دو هفته باید تلاش بیشتری می کردم. باید زحمت بیشتری می کشیدم. میدونم نتونستم شکر نعمتت رو به جا بیارم.
تسلیم!
خدایا! ولی بذار امشب و فرداشب بتونم خودمو برا مهمونیت آماده کنم.
این دفعه هم بگذر از سر تقصیرات من سر تا پا گناه ...
شیرینی عفوت رو بهم بچشون. بذار دوباره بتونم برا نمازشب بیدار شم.
خدایا ... .
۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وظایفی دارم.

به جز خوب درس خواندن و خوب وقت گذاشتن برای درس، وظایف دیگری هم به دوش من هست.

نمیشه که بی تفاوت بود.

مثلا الان ما اگه زبون عربی و انگلیسی رو یاد بگیریم و کارهای گرافیکی هم بلد باشیم، میشیم یه سرباز قدرتمند برای مقابله با حرکات دشمن و ضربه زدن به اون ها.

بارها به این مسئله پی بردم ولی کاری نمی کنیم. مگر شهادت فقط تو جنگ مستقیم محقق میشه؟

تو اگه یه سرباز سایبری قوی بشی نمیتونی موثر باشی؟

بله فقط صحبت کردن و آرزوی های زیبا کردن، خیلی سادست. ولی مای عمل که میاد مشخص میشه چند مرده حلاجیم.

امان از تنبلی

امان از تنبلی

امان از تنبلی ...

۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تسبیح کربلا ...

رفته بودم نمازجمعه این هفته.

نشستم بیرون داخل فضای باز دانشگاه تهران.

دیدم یه جوون ریشی 27اینا ساله اومد که گوشیش رو تحویل بده. چهرش خیلی آشنا بود. خیلی. ولی نمیدونستم کجا دیدمش.

یک تسبیح کوچیک خاکی کربلا دستش بود.

از اون لحظه که این صحنه رو دیدم، یه حسی تو دستام ایجاد شده، الانم هست، که دیگه نمی تونستم تسبیح کربلا دستم نگیرم.

یادم اومد یکی از بچه ها (محسن سلیمانـ...) ترم قبل یکی از این تسبیح ها ، سوغات آوره بود.

امروز داخل چمدون اینام رو گشتم ولی نبود. ظاهرا بردمش خونه.

به (مرتضی غفوریا...) هم دیروز گفته بودم تسبیح کربلا نداری؟! گفت چرا یکی دارم. خلاصه که همین به ربع پیش رفتم اتاقشون که رو به رو اتاقمون هم هست، و تسبیح رو گرفتم. الانم جلومه. نمی دونم این حسه که خیلی هم لذت بخشه چیه.

نمی تونم تسبیح کربلام رو از دستام دور کنم. باید جلو چشم باشه همیشه.

ان شاءا... رحمت و نعمتی از طرف خدا باشه.

اینم عکس تسبیح

 

 

۰۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰