** این مطالب مربوط به اسفند 97 و اردو جهادی عید98 هست ولی اون موقع نتونستم بیام بنویسم. الان می نویسم (4فروردین 98)

 

ثبت نام اردو جهادی به روز آخر رسید.

من فرم رو پر کرده بودم. ولی به مسئول فرهنگی این اردو (مهدی رمضا...) گفته بودم احتمال نیومدنم زیاده دلیلش هم بهش گفته بودم.
یادمه که دو سه باز از اول اسفند پدر و مادر ازم پرسیدن کی میای خوبه برا عید؟! منم می گفتم معلوم نیست! و سعی می کردم کم کم مقدمه چینی کنم!
واسه اربعین 97 هم یادمه همین کارو کردم. روز آخر ثبت نام به بابام سر صبح ساعتای 8 زنگ زدم گفتم اگه اجازه میدین امسال هم برم اربعین. چون اشید دیگه قسمتم نشه. این شد که گفتن برو بنویس ... .
میگفتم روز آخر ثبت نام اردو شد و دیشب علی رحما... زنگ زده بود و بهم گفته بود که قطعی میای یا نه می خوایم بلیط بگیریم. منم گفتم تا فردا ظهر خبرش رو میدم بهت. باید زنگ می زدم و اجازخ می گرفتم که برم یا نه. از مترو سبلان که اومدم بیرون تا برم ایستگاه بی آر تی سبلان زنک زدم خونه. ساعتای 8 صبح بود! مامانم گوشی رو برداشتن و بنده خدا خواب هم بودن! سلام و علیک کردم و گفتم گوشی رو بدین بابا. سلام کردم و گفتم اگه صلاحه امسال هم عید برم اردو جهادی ...
گفتن نه دیگه امسال نیم خواد بری ... منم گفتم باشه و خدافظی کردم (خیلی سعی کردم بی احترامی چیزی نکنم و خدا هم کمک کرد).
یادمه نه رو که شنیدم اول پله های ایستگاه بی آر تی بودم. رفتم تو ایستگاه. دو تا سکه دستم بود. تا خود دانشگاه به در بی آر تی تکیه داده بودم و با سکه ها بازی می کردم. خیلی سخت بود نرم اردو ...
خیلی خیلی خیلی ...
اگه تو بی آرتی نبودم و گریه می کردم ... .
ظهر زنگ زدم به مامانم ... (پشت پرده نمازخنه رو سن پله های سن چوبی نشسته بودم).
گفتم اگه صلاحه شما با بابا صحبت کنین که بذارن برم اردو ...
گفتن نه چی کجا می خوای بری ... بیا خونه من کارت دارم ... همه جا رو باید جارو کنم ... منتظرتم بیای ... من کمک می خوام ... منم گفتم باشه. یادمه 4دقیقه صحبت کردم!
فرداشبش بود (چهارشنبه شب) که رفته بودم جلسه درس اخلاق حاج آقا جاودان. داخل مجلس زنگ زدن بابام ولی چون می دونستم قضیه چیه و داخل مجلس بودم جواب ندادم. جلسه که تموم شد داخل کوچه شهید بالاگر بودم که ززنگ زدم بهشون و بعد سلام و اینا با خنده گفتن خب چی می گفتی به مامان!؟
منم با همون خنده و اینا گفتم هیچی گفتم اجازه بگیرن که برم ولی مشکلی نیست شما بگین نرو نمی رم. و گفتن آره دیگه. امسال نمی خواد بری. منم گفتم باشه.