** این مطالب مربوط به اسفند 97 و اردو جهادی عید98 هست ولی اون موقع نتونستم بیام بنویسم. الان می نویسم (4فروردین 98)


 

خب دیگه هرچی هم خاطره بنویسم از این اردو جهادی کمه! با اینکه نرفتم!

 

می نویسم تیتر وار یه سری موارد رو برا اینکه بعدا اومدم یادم بیاد و باهش حالم عوض شه.

* یادش بخیر اون مداحی که رضا فلا... گذاشته بود وقتی داشتیم غرفه نمایشگاه جهادی رو آماده می کردیم!

* یادش بخیر اون لحطه ای که اذون مغرب دادند و بی خیال نمایشگاه شدیم و رفتیم نماز بخونیم و کوچه نمازخونه هم تاریک بود. رفتم طرف درب انشارات دانشگاه. دیدم استاد سیستم دیجیتال2 مون خانم کمرز... اومدن بیرون منم گفتم سلام استاد! ولی بنده خدا ترسید و البته نشناخت هم چون من تو تاریکی بودم و چیزی نگفت!

* یادش بخیر اون شبی که تا 2شبی که تا دیروقت دانشگاه موندیم و وسایل فرهنگی رو اوکی کردیم.

* یادش بخیر اون شبی که با محمد سنکار وسایل فرهنگی رو کامل بسته بندی کردیم و روی هر جعبه هم یه شکلک مقوایی زدیم به عنوان نماد بسته های فرهنگی!

*یادش بخیر اون روزی که با محمد سنکـ... رفتیم انقلاب. کتاب داستان و وسایل فرهنگی رو خریدیم. ظهرش هم رفتیم آش خوردیم و در مورد ازدواج صحبت کردیم!

*یادش بخیر اون موقعی که رفتم دنبال میکروفن برا اردو. به دکتر یوسـ.... زنگ زدم گفتم کجایین؟ گفت سلام قاسـ.... جان. علوم پایه. بیا اینجا. رفتم از آقای دکتر یوسـ.... یه دست نوشته تو دانشکده عولم پایه گرفتم و با خانم کریـ.... رفتیم سالن علامه سه تا میکروفن بود. بنده خدا خانم کریـ.... بلد نبود دستگاه ها رو روشن کنه تا ببینیم میکروفن ها سالمه که باز خراب نباشه ببرم. خلاصه به هزار زور زحمت و زنگ زدن به دکتر یوسـ... بالاخره روشن شد و من یکیش رو برداشتم. از ساختمون اداری که اومدم بیرون دیدم اتوبوس اومده و دارن بچه ها سوار میشن. بدو بدو رفتم که نکنه میکروفن رو یادشون بره. خلاصه الحمدلله رسیدم بهشون.

*یادش بخیر:  داخل ترافیک اتوبان امام علی(ع) بودیم یا فک کنم نزدیک میدون امام حسین(ع) داشتیم با محمد رنگـ... روی میکروفن یه برچسب می زدیم و می نویشتیم مال فرهنگی داخلی که یه وقت تو منطقه گم نشه. تو همین لحظه دکتر یوسـ... زنگ زدن گفت سلام کجایین؟ گفتم راه افتادیم. گفت باشه مشکلی نداره ولی رفتین اون میکروفن گرونه رو برداشتین! یکی از میکروفن ها 200 هزار تومن قیمتشه یکی دیگه یه میلیون! شما گرونه رو برداشتین!!!

* یادش بخیر نماز ظهر و عصری که داخل نمازخونه راه آهن خوندم ... .

* یادش بخیر اون صف بچه ها پشت گیت راه آهن.

و یادش بخیر

و یادش بخیر

و یادش بخیر ... .

تموم!