خاطرات اردو جهادی شهریور نود و هشت: (شماره دو)


وارد مدرسه شدم.

و حالا وارد سالن... .

بچه ها داشتن کلاغ پر بازی می کردند!!!

گفتم سلام ...

خلاصه بعد سلام، پتو آوردند!

ما رو انداختند رو پتو. انداختن بالا چند بار!

یادمه قشنگ که گفتند برو تا بخوری به سقف!

منم زرنگی کردم و هر وقت نزدیک سقف می شدم پاهامو بلند می کردم تا با کله نرم تو سقف!