وبسایت شخصی من

۱۰ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

نجف - بارون - سحر جمعه (خاطره اربعین 97)

ساعتای 2 بود که رسیدیم اسکان نجف بعد از زیارت کاظمین و سامرا.

صبح هم ساعت 7 می خواستیم راه بیفتیم طرف کربلا.

جاتون خالی رفتم حرم سحر آخری.

وارد حرم که شدم نم نم بارون شروع شد.

دیدم رو به روی ایوان طلا، زیر بارون یه چمعی دارن دعای کمیل می خونن.

واقعا جای شما خالی. حسابی حس خوبی بود.

حرم حضرت علی (ع) ، بارون ، دعای کمیل ، اشک و ... .

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کاظمین - سامرا (خاطره اربعین 97)

چهارشنبه شب ( 98/8/2) داخل اسکان به بچه ها می گفتیم میای بریم سامرا؟

بعضی ها می گفتند فقط سامرا نمیایم. یعنی منظورشون این بود که هم بریم کاظمین هم سامرا.

ولی ما دوست دلمون می خواست فقط بربم سامرا تا بتونیم چند ساعت خوب زیارت کنیم.

خلاصه پنجشنبه صبح با محمدحسین عیسی زاده ، مرتضی امینی ، محمد عباس آباد ، علی آهنی ، سید ژرف موسوی ، محمد نهاری و علیرضا رحمانی رفتیم کوچه ون ها تو نجف ، تا یهدونه ون بگیریم.

خلاصه آخرشم قسمتمون این بود که هم بریم سامرا هم کاظمین.

نفری 17 دینار  و به بعبارتی 250 هزار تومن.

البته هممون دینار دادیم.

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نجف - وادی السلام - شهید ذوالفقاری (خاطره اربعین 97)

نجف بودیم.

رفته بودم حرم حضرت علی (ع).

با حسین توکلی ساعت 1 بعد از نماز ظهر و عصر قرار گذاشته بودیم.

حسین با سجاد تقی زاده اومد سرقرار. (باب شیخ طوسی).

قرار بود بریم جایی غذا بخوریم.

بعد از خوردن غذا ، بچه ها گفتند بریم وادی السلام. رفتیم مزار حضرت هود و صالح (ع) و مزار آیت الله قاضی.

بعدش گفتند بریم مزار شهید مدافع حرم. شهید هادی ذوالفقاری.

گفتم نمی شناسم!

بچه ها خیلی تعجب کردند که نمیشناسم!

وقتی که رسدیم ماکت شهید رو که دیدم، گفتم چهره ایشون رو قبلا دیده بودم.

رفتیم سر مزارشون.

خیلی خوب بود.

مسیر رفتنش هم اینجوریه:

از داخل حرم حضرت علی (ع) از باب شیخ طوسی از حرم خارج بشید.

خیابان رو به روتون ، رو مستقیم برید تا برسید به ورودی وادی السلام.

وارد وادی السلام بشید.

سمت راست شما مزار شهید مدافع حرم آقاهادی ذوالفقاری هستش.

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نماز شب داخل اتوبوس (خاطره اربعین 97)

داخل اتوبوس بودیم.

شب اول بود.

نزدیکای مرز بودیم.

نصف شب بود.

یادمه بطری آب کوچک رو برداشتم. همون داخل اتوبوس وضو گرفتم ولی مهر نداشتم!

حسین توکلی که بغل دستم خواب بود رو بیدار کردم و گفتم مهر نداری؟!

گفت:" نه تو ساکمه و تو جعبه بغل اتوبوس. ولی بیا این انگشتر من میشه روش سجده کرد. بکن تو انگشت شصت دست راستت".

خلاصه جاتون خالی.

اون 4نماز دورکعتی و نماز شفع دورکعتی و نماز وتر یک رکعتی.

 

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای بابا ...

می گذرد ایام و من بی تفاوتـــــم

چرا؟

عمر خود را به هدر می دهم من؟

چرا؟

۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰